هیچکس نفهمید کی وارد شد. در بسته بود، ولی ناگهان آنجا بود؛ نشسته مقابلش، بیصدا و بیحرکت، مثل تصویری که همیشه در ذهنش گیر کرده بود. کلمات زیادی داشت که بگوید، اما همه را پشت لبخندی کوتاه پنهان کرد. فقط گفت: یواش… همهچیز زود لو میرود. از آن لحظه، دیگر مطمئن نبود سکوتش سپر بود یا دام
ترکیب منجوق مشکی و منجوق نقره ای
سیم ضد حساسیت و گره مخفی کن و قفل